Rick's Cafe
همه ی آدما، یه روزی گذرشون به کافه ریک میافته
Feb 13, 2011
Feb 1, 2011
Jan 24, 2011
پرسش
شاید باورش برایتان سخت باشد،
اما دیر زمانیست که اينجا
مشکلترين پرسش زندگی،
شده است همان
دل خوش سیری چند
معروف سهراب.
Jan 18, 2011
Jan 12, 2011
من
مشت میکوبم بر در و پنجه میسایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم،خفقان من به تنگ آمده ام ازهمه چیز
بگذاریدهواری بزنم ، درهارابازکنید.
من دچار خفقانم،خفقان من به تنگ آمده ام ازهمه چیز
بگذاریدهواری بزنم ، درهارابازکنید.
Jan 9, 2011
تهدید
تهدید نکنید؛
کسی را که چیزی برای از دست دادن ندارد،تهدید نکنید.
تهدید کردن چنین آدمی بیش از انکه حکم سوپاپ اطمینان یک دیگ جوشان را داشته باشد ، مانند جرقه ای در انباری باروت عمل میکند و آتشش دامنتان را میگیرد.
کسی را که چیزی برای از دست دادن ندارد،تهدید نکنید.
تهدید کردن چنین آدمی بیش از انکه حکم سوپاپ اطمینان یک دیگ جوشان را داشته باشد ، مانند جرقه ای در انباری باروت عمل میکند و آتشش دامنتان را میگیرد.
Jan 4, 2011
Jan 3, 2011
مسافر
من همان مسافر خسته جنوبیم،
که یک روز تمام آرزوهایش را به شط سپرد و راه شمال در پیش گرفت، تا که رویا بکار و امید درو کند،
اما نمیدانست هوای شما سرد است پر از بوی بی اعتمادی.نمیدانست رویا هایش جوانه هم نمیزند چه برسد به درو کردن امید.
و من هنوز هم همان مسافر خسته جنوبیم که کمی غمگین است.
Subscribe to:
Posts (Atom)