Jan 3, 2011

مسافر




من همان مسافر خسته جنوبیم،‏
که یک روز تمام  آرزوهایش را به شط سپرد و راه شمال در پیش گرفت، تا که رویا بکار و امید درو کند،‏
 اما نمیدانست هوای شما سرد است پر از بوی بی اعتمادی‏‏.‏‏نمیدانست رویا هایش جوانه هم نمیزند چه برسد به درو کردن امید‏.‏
و من هنوز هم همان مسافر خسته جنوبیم که کمی غمگین است.‏

No comments:

Post a Comment